مرتضی فرجی نویسنده همدانی رتبه نخست بخش ملی جایزه ادبی کیش را کسب کرد که میگوید: ذوق نویسندگی حاصل آشناییام با «کیهان بچهها» نشریه دهه شصتیهاست.
کاروان داستان کوتاه «جنوب» در کسوت رویدادی به یادماندنی و اثرگذار در تاریخ ادبیات داستانی جنوب کشور؛ به سرمنزل مقصود رسید و مرتضی فرجی از همدان توانست رتبه نخست جایزه ادبی کیش در بخش ملی را از آن خود کند.
این نویسنده جوان همدانی که ذوق نویسندگی خود را از «کیهان بچه ها» نشریه سرگرمکننده آن روزهای دهه شصتی ها گرفته است اکنون با وجود اینکه روزگار خود را با نوشتن می گذراند، هنوز نتوانسته همه داستان ها و رمان های خود را به چاپ برساند.
مشکلات چاپ و نشر دغدغه این روزهای این نویسنده است و معتقد است برای نوشتن ذهن خلاق نیاز نیست بلکه همه می توانند بنویسند و فقط باید «بخواهند» چون خواستن توانستن است.
ابتدا خود را معرفی کنید و از چگونگی ورود خود به دنیای نویسندگی بفرمایید.
مرتضی فرجی متولد سال ۶۲ هستم، از ۱۰ سالگی داستان می نوشتم ولی از سال ۷۹ ـ ۸۰ به شکل جدی داستان نویسی را ادامه دادم.
چه چیزی باعث شد از دوران کودکی نویسندگی را دنبال کنید؟
فرجی: در آن زمان زیاد به کتاب دسترسی نداشتم، مخصوصاً کتاب کودک و نوجوان که بسیار کمیاب بود، «مجله کیهان بچه ها» تنها نشریه ای بود که در دسترس من بود و من از کلاس دوم ابتدایی هر هفته مجله «کیهان بچه ها» می خریدم.
در آن مجله بخشی مخصوص نامه ها و نوشته های ارسالی بچه ها بود که من هم بعد از مدتی شروع به نامه نوشتن برای آنها کردم. آنقدر نامه می نوشتم که دیگر عوامل نشریه مرا می شناختند، تا اینکه یک روز مسابقه داستانن ویسی در مجله گذاشتند و من هم در آن مسابقه شرکت کردم و سوم شدم.
همینطور نامه فرستادن و داستان نویسی ادامه داشت تا اینکه در دوره راهنمایی دوره آموزشی ویژه ما بچه ها در تهران گذاشتند و من هم شرکت کردم و از اینجا علاقمند به نویسندگی و نوشتن شدم و بعدها هم کلاسهای داستان نویسی رفتم.
اولین داستانی که نوشتید یادتان هست؟ چه داستانی بود؟
فرجی: اتفاقی که برای شروع داستان نویسی من افتاد بسیار جالب بود. روزی در مدرسه ما قرار بود به یک نفر جایزه بدهند اما وقتی روز موعود فرارسید و ما در حیاط مدرسه به صف ایستادیم تا فرد مد نظر معرفی شود، کسی دیگر معرفی شد و جایزه گرفت و همین سوژه نخست داستان نویسی ام شد. این داستان در «کیهان بچهها» هم چاپ شد و از طرف این مجله چند کتاب به عنوان جایزه برایم فرستادند.
از جایزه ادبی کیش بفرمایید و اینکه آیا در جشنواره های دیگری هم مقام کسب کرده اید؟
فرجی: از شهریور سال ۹۵ تاکنون آثارم موفق به کسب ۲۰ تا ۳۰ جایزه معتبر و نیمه معتبر شده است. در جایزه ادبی کیش هم در بخش ملی جایزه اول از آن من شد که جشنواره منظم و خوبی بود. در جایزه ادبی کیش داستان باید در اقلیم جنوب اتفاق میافتاد که داستان من هم در یکی از روستاهای اطراف بوشهر اتفاق می افتد.
شما همدانی هستید و اقلیم همدان با جنوب متفاوت است؛ چگونه نوشتید؟
فرجی: نویسنده است دیگر؛ خیال و ذهنی دارد که همه جا می رود اما من داستان در اقلیم جنوب زیاد نوشتم شاید ۷ تا ۸ مورد داستان در اقلیم جنوب دارم و با وجود اینکه در آنجا زندگی نکردم، به گویش و محیط آنها آشنایی دارم.
در حال حاضر کار داستانی در دست نگارش دارید؟
فرجی: بله... مجموعه داستانی به نام «خوابیدن در پیلههای سپید» را دارم که منتظر هستم ببینم ناشری پیدا میشود آن را چاپ کنم یا نه؟ داستان و رمان زیادی برای چاپ دارم اما شرایط نشر به گونهای است که برایم چاپ آنها سخت است و به خاطر همین اکثر کارهایم مانده است، شاید اگر بخواهم مجموعه داستان چاپ کنم سه تا چهار مجموعه داستان آماده دارم.
البته در این بین برخی از آثارم چاپ شده مثل مجموعه داستانی به نام «ماندن»
از مشکلات حوزه چاپ بفرمایید دلیل چاپ نشدن کارهایتان چیست؟
فرجی: ناشرها سخت میگیرند، اما شاید خودم هم در این مشکل دخیل هستم که از آنها دورم، با هیچکدام از آنها آشنا نیستم و رفاقتی ندارم.
تنها راهی که میتوانم برای چاپ آثارم اقدام کنم اینکه با آدرس ایمیل اثرم را به ناشر بفرستم تا چاپ کنند که در این مواقع نیز برخی آثارم را رد میکنند در حالی که بسیاری از کارشناسان زبده این داستان را تایید کردهاند. به خاطر همین خیلی از کارهایم مانده و چاپ نشده است و تنها کتاب چاپ شده ام هم با کمک حوزه هنری استان همدان و انتشارات سوره منتشر شده است.
رویکرد شما در نوشتن چیست؟
فرجی: رویکرد خاصی ندارم، به موضوع خاص و یا محتوای خاصی نمی پردازم بلکه سوژه ها مثل نسیمی است که در ذهن انسان می گذرد و داستان هایم را اینگونه می نویسم به طوری که با وارد شدن به آن جذب آن شده و ادامه می دهم.
هیچوقت به اینکه چه چیزی را موضوع داستان کنم وجود نداشته و سعی میکنم قصه ای را ارائه کنم که ابتدا و انتها داشته باشد.
چه عواملی در داستاننویسی اثرگذار است؟
فرجی: هر کاری توانایی می خواهد و باید دنبال این رفت که توانایی خود را تقویت کرد. داستان نویسی خواستن می خواهد. همه می توانند بنویسند و همه می توانند نقاش و نویسنده و... شوند اما فقط باید بخواهند.
به نظر شما در سیستم آموزشی ما چقدر از کتاب های متفرقه برای دانش افزایی کودکان و نوجوانان و حتی دانشجویان استفاده میشود؟
فرجی: من در جایگاهی نیستم که در این خصوص نظری داشته باشم ولی مطالعه همراه با علاقه است و کسی که علاقمند باشد دنبال خواندن می رود، بنابراین چه سیستم آموزشی ما بخواهد چه نخواهد فرد علاقمند به مطالعه دنبال علاقمندی خود می رود.
حال و هوای نویسندگی در دنیای امروز را چگونه ارزیابی می کنید؟
فرجی: نویسنده های خوبی در استان همدان وجود دارد، خوب می نویسند و خوب می خوانند و در کشور هم نویسنده های ایرانی خوبی داریم مثلا وقتی رمانی از ادبیات کشور عراق یا ترکیه و... را می خوانم می بینم نویسندگان ما از آنها خیلی جلوتر هستند.
تا وقتی که ما ادبیات ایران را با کشورهای خارجی مقایسه می کنیم، باید بدانیم که ما آثار ترجمه را می خوانیم و آثار ترجمه نیز انتخاب شده است پس نمی توان ادبیات ایران را با خارج از کشور مقایسه کرد.
به نظرم ادبیات ایران مخصوصا کسانی که از نیمه دوم دهه ۸۰ به این طرف شروع به نوشتن کرده اند، نویسنده های خوبی هستند و داستان نویسان خوبی هم داریم اما اینکه آثار ایران به جای جای دنیا نمیرود باید جداگانه بررسی شود.
استادی برای نویسندگی داشتید؟
بله؛ در گذشته طی دوره هایی کلاس رفتم ولی آن دوران اوایل دهه ۸۰ بود.
کدام داستانتان را بیشتر دوست دارید و بیشتر به دل شما نشسته است؟
فرجی: در این زمینه اخلاق خاصی دارم. مثلا اینکه بگویم داستانی که می نویسم بخشی از وجودم بوده و رفته، نیست بلکه هر چه از نوشتن یک داستان دور می شوم دیگر علاقهای به آن داستان ندارم مثلا داستانی که ۲۰ سال پیش نوشتم را اصلا دوست ندارم.
عقیده ندارم داستانی که می نویسم مثل بچه های من است، بلکه بعد از پنج سال که به طور اتفاقی سر یک داستانم میروم با خود میگویم چه اتفاقی افتاد که من این داستان را نوشتم و خیلی از آن ها را شاید فراموش کنم بنابراین علاقه خاصی به هیچکدام از داستان هایم ندارم هرچند آن زمان که می نویسم خیلی دوستشان دارم اما تمام که می شود، برای من هم تمام میشود.
با نویسندگی میتوان زندگی کرد؟
فرجی: بله اما به سختی؛ باید از خیلی از چیزهای اطراف گذشت تا نوشت و همین سختی زیادی دارد. نوشتن داستان کوتاه ۵ هزار کلمهای خیلی سخت است بنابراین واقعا نوشتن یک داستان خیلی سخت است و به نظرم سختترین کار دنیاست.
تشکر بابت اینکه وقت خود را در اختیار ما گذاشتید اگر مطلبی هست بفرمایید.
فرجی: ممنونم از اینکه یادی از نویسنده و نویسندگی کردید زیرا خود بنده زیاد اهل تلفن و اینترنت و فضای مجازی نیستم بلکه از ساعت ۷ صبح تا ظهر در اتاقم مشغول نوشتن هستم.