روزهای آخر اسفند فکر هدایای نوروزی ذهنمان را قلقلک میداد. دوستان، همکاران و سفارشدهندگان از ذهن و فضای خیالمان عبور می کردند. کاغذهای نرم و سفیدِ در دیدرس، حجم مهربان و زیبای آنها، میل به هدیه دادن، انتظار روزهای خوش نوروز و از همه مهمتر: ذهنی که به دنبال خلق است ما را به سوی ساخت دفترچهای سوق داد. هدیهای که لبخندی بر لبی بنشاند و روزهای آغاز سال را آذین ببندد.
یوهانی پالاسما در کتاب «دستِ متفکر»* میگوید:
« دستها داستانها دارند، آنها حتی فرهنگ خودشان را دارند، زیبایی منحصربفرد خود را دارند. ما به آنها حق میدهیم که رشد و نمو کنند، آرزو و احساسات، حالات و حرفهای خود را داشته باشند».
در طرّاحی و ساخت دفترچهها تاکید بر جنبههای زیباییشناسی و قابلیتهای دست بوده است. سهم ماشینآلات در این پروژه محدود به برش کاغذهاست. سایر مراحل بطور کامل با مهارت دست و ابزارهای ساده شکل گرفته است. ابعاد دفترچه ۱۷/۵ در ۲۴ سانتیمتر است که بر اساس کارایی دفترچه برای کاربران مختلف و نیز کمترین میزان دورریز کاغذ در نظر گرفته شده است.
جلد از مقوای کرافت ۳۰۰ گرمی است و صفحات از دو طیف رنگی کاغذ ۷۰ گرمی پارس (یکی روشن و دیگری کمی متمایل به زرد) انتخاب شده که سایه روشن ملایمی به ترکیب و چیدمان برگهها داده است.
دفترچهها شامل دو بخش «جلد» و«جان» هستند و لایهای میانی (دیافراگم) حایل این دو است. در طراحی و فرم دادن شکل کلی دفترچهها تمرکز بر جنبه «هدیه بودن» است. بدنه اصلی دفترچه بصورت شیئی محفوظ و ارزشمند در میان جلد جای میگیرد. در نمونه اولیه لبههای جلد (به عرض ۳ سانتیمتر) از سه طرف برگهها را پوشش میداد. از نگاه زیباییشناسی لبههای جلد پاسخ خوبی برای تاکید بر اهمیت جان دفترچه بود اما از نگاه کیفی و از نظر نحوه استفاده، دشواریهایی ایجاد میکرد: روی هم آوردنِ آنها حرکات اضافی برای کاربر در پی داشت و هنگام نوشتن دست و پاگیر بود. در نتیجه لبههای جلد به نفع استفاده آسانتر حذف شد. در عوض لبهای پوشاننده به عرض ۶ سانتی متر به ضلع غربی دفترچه اضافه شد.
دیافراگم (همان لایه آبی رنگ میانی) سهم بسزایی در تکمیل معنای دفترچه دارد. لایهای که در مراحل طراحی در رنگها و جنسهای مختلف به آزمایش گذاشته شد و در پایان «کالک آبی کاربنی» برای آن برگزیده شد. دیافراگم مسیر رسیدن از جلد به جان روشن دفترچه را تلطیف میکند. دیافراگم آبیرنگ عضو عزیزی از این دفترچه است. همچون مقدمهای بر شعری دلانگیز که ما را آماده میکند تا به هسته زیبایی برسیم.
پس از ترتیب کاغذها و تقسیم آن ها به دستههای ۶۰ برگی نوبت به مرحله دوخت رسید. دوخت دفترچهها زمانبرترین مرحله کار بود که دقت و تمرکز بالا میطلبید. کار با ابزار دستی چالش برانگیز و در عین حال تجربهای شیرین بود. پیش از دوخت، مسیر عبور سوزنها را به کمک درفش بر جلد و دیافراگم نشانهگذاری کردیم تا مسیری مشخص و نیکفرجام را سپری کنند.
قطعه پایانی این پازل، برشی از یک غزل حافظ بود که از میانه راه طرّاحی مثل یک مانترا در ذهن و زبانمان تکرار می شد: «با دل خونین لبِ خندان بیاور همچو جام»
شعر بر حاشیه غربی جلد نشست. در بسته شد: لبة برگردان روی شعر را پوشاند. مندیل سفیدرنگ تمامیت دفترچه را دربرگرفت و دفترچه آماده همراهی دستهایی شد که قصهها و روایتها دارند. تا دری بگشایند به گوشهای از باغ مصفّای خواجه و با گذر به جانِ دفترچه، حرفی بر آن جاری کنند؛ خواه یادداشتی از کار روزانه، خواه حساب و کتاب و یا قطعه شعری ناخوانده و گمنام.
درباره:
مدیریت هنری و طرّاحی نوشتار روی جلد: وحید عرفانیان
ایده و انتخاب شعر: حبیبه سرابی
طرّاحی و ساخت دفترچه: همینه میرنژاد