از زمانی که انسان تصمیم به ارایه یک پیام تصویری گرفت و به زعم خویش از مواد و متریالی که برای هم نوعان او مفاهیم مشخص و تا حدودی ثابت داشت استفاده کرد هنر گرافیک آغاز شد و تاکنون هم با همه پیشرفتها و تغییراتی که داشته است باز هم با همان شیوه به حرکت خود ادامه میدهد.
گرافیک یک زبان است؛با دستور زبانی نامعین والفبایی پیوسته در حال گردش.
گرافیک از سری هنرهای تجسمی است که صد البته هستند کسانی که آن را با نقاشی اشتباه میگیرند " شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشد که وقتی به کسی میگویید رشتهام گرافیک است میگوید پس چهره مرا نقاشی کن".
باید بگویـم گـرافیک در اصل ایده و ترکیببندی است که اکثر اوقات بین نوشته و تـصویر اتفاق میافتد و نقاشی بیشـتر تقلید طبیعت است که ایدههای طراح گرافیک میتواند بوسیله دسـت یک نقاش اجرا شود که خیلی از هنرمندان شـاید برای اجرای بهتر و شـاید به خاطر کسری وقت طراحی نهایی رابه شخص دیگری میسپارند وگاهی هم آن ایده توسط کامپیوتر و برنامههای پیشرفته اجرا میگردد که مطمئناً کار با دست از ارزش بالاتری برخوردار است.
گرافیک در معنای لغت به معنی"ترسیمی و نگارشی" است. بر این مبنا هنر گرافیک هنری است که ترسیم کردن و نگاشتن ارکان اصلی آن را تشکیل میدهد. از این نظر در ردهبندی هنرها، هنر گرافیک را شاخهای از هنرهای تجسمی"Pelastic " به شمار میآوریم. در قرنهای گذشته پیش از آن که چاپ و چاپگری به وجود آید هنر گرافیک از یک سو با نقاشی و از سوی دیگر با خوشنویسی مرزهای مشترکی داشت و به طور عمده در هنر کتابآرایی متجلی میگردید.
اما با پیدایش و رواج چاپ هنر گرافیک بیآنکه پیوندهای خود را با نقش و خط از دست دهد مفهوم تازهای کسب کرد بدین معنا که بُعد جدیدی به آن افزوده شد که همان چاپ و تکثیر بود از آن پس فنهای گراور سازی و چاپ در تولید اثر گرافیکی آنقدر اهمیت داشت که میتوان هنر گرافیک را هنر چاپی نیز نامید. در مرز گرافیک سنتی و نوین پدیده چاپ قرار دارد که در اینجا منظور از آن هم چاپهای دستی به وسیله قالبهای چوبی؛ صفحات فلزی"Gerave " و نیز چاپ سنگی "Litography " و هم چاپ نیمه ماشینی "Silk Eskrin "، لیتوگرافی جدید و هم چاپ ماشینی نظیر چاپ حروف"Letter Peres " و ... میباشد.
هنر گرافیک شامل نمودهای مختلف تصویرسازی " Illustration " و خوشنویسی "Calligraphy " میباشد. بنابراین خوشنویسی، طراحی و نقاشی دوبعدی وکنده کاری از جمله شکلهای هنری است که در زیر بنای گرافیک سنتی طبقهبندی میشود و بدین ترتیب بارزترین نمونه فعالیت گرافیک سنتی نگارش و آرایش کتابهای ادبی که محصول همکاری خوشنویسان، طراحان، نقاشان و تذهیب کاران و جلد سازان بوده است.
اجزای گرافیک
گرافیک برای انتقال پیام و تأثیر بر مخاطب از عناصر گوناگونی چون تصویر، نوشتار، رنگ و...کمک میگیرد. اما از این میان "تصویر" و "نوشتار" مهمترین نقش رابر عهده دارند عناصر اصلی گرافیک را تشکیل میدهند. با وجود آن که هر یک از این عناصر، حوزه بیانی ویژهی خود را دارند اما میتوانند مکمل هم باشند و به یک ارتباط گرافیکی، شکلی آسانتر، قدرتمندتر و تأثیر گذارتر ببخشند. این امر باعث شده از دیرباز شاهد تلفیق "تصویر" و "نوشتار" به عنوان یک روش بیانی در ارتباطات باشیم.
در کنار این موضوع باید توجه داشت، به کارگیری این دو عنصر در آثار گرافیک همیشه شکلی برابر و هم وزن نداشته است. بانگاهی به آثار موفق و ماندگار تاریخ گرافیک از دیرباز تاکنون شاهد حضور مسلط و برتر یکی از این دو عنصر، تصویر ونوشتار، هستیم. در طراحی گرافیک میتوان به فراخور موضوع، مخاطب، نوع سفارش، روش طراح وجریان حاکم بر گرافیک به یکی از این دو عنصر برتری داد وآن را به عنصر مسلط اثر گرافیکی تبدیل کرد. به بیان دیگر با مبنا قرار دادن و اهمیت دادن به یک عنصر از اهمیت دیگری کاست. البته تصمیم در این مورد نیازمند شناخت کافی از ویژگیهای "تصویر" و "نوشتار" و تسلط در هر یک از آنهاست که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.
نوشتار
نوشتار، انسان را از وظیفه دشوار به خاطر سپردن رها میسازد واطلاعات را ماندگار میسازد. خصوصیات دیگر، بیان متمرکز، صریح و ارئه فشرده اطلاعات گفتاری در نوشتار است. آن چه تاکنون گفته شد ویژگی "کاربردی" نوشتار را در بر میگیرد اما نوشتار علاوه بر خوانده شدن، دیده نیز میشود و میتواند در حکم یک عنصر بصری ظاهر شود. این جنبه بصری ودیداری، راهگشای بروز ویژگی دیگری در نوشتار به نام "زیباشناسی" است که بارزترین شکل آن به نام خوشنویسی در تمدنهای گوناگون پدیدار گردیده است. جنبه بصری نوشتار ، علاوه بر ساختار زیبا شناسانهای که به خود میگیرد میتواند عاملی برای گسترش مرزودرک نوشتار باشد که در حوزه حروف نگاری پدید میآید.
مجموع این ویژگیها، نوشتار را به عنصری مهم در عرصه گرافیک بدل کرده است که میتواند علاوه بر وظیفه اصلی خود یعنی خوانده شدن، نقش تصویر را هم به عهده بگیرد و در قالب عنصری جامع در گرافیک مطرح شود.
تصویر
تصویر، بازنمایی پدیدههای عینی وذهنی در قالبی دیداری است که میتواند به صورت حقیقی (مثل عکس)، مجازی (مثل انیمیشن)، ثابت (مثل نقاشی و گرافیک) و متحرک(مثل فیلم) تجسم پیدا کند. تصویر نخستین وسیله ارتباطی انسان پیش از تاریخ بوده است و از آن زمان تاکنون برای ثبت وانتقال مفاهیم میان طیف وسیع مخاطبان مورد استفاده قرار گرفته است. تقریباً همهی کسانی که از قوهی بینایی برخوردارند میتوانند بیان کلی تصاویر را درک کنند. تصاویر میتوانند مفاهیمی که واژهها گویای لازم در بیان آنها راندارند، به دیگران منتقل سازند. علاوه بر این، تصویر توانایی آن رادلرد که مفاهیم متن و نوشتار را گسترش داده وظرافتهایی که نوشتار قادر به بیان آن نیست را آشکار کند.
درک سریع، آسان و همگانی تصویر موجب شده، تصویر مهمترین عامل ارتباطی جهان معاصر(عصر ارتباطات) به شمار آید. در نگاهی کلی، تصاویر در سه گونه "واقعنما"، "انتزاعی" و "مادین" ظاهر میشوند و هر یک از این گونهها، دایره معنایی ویژهای را در بر میگیرند. تصاویر واقعنما، بیانی محدودتر،تصاویر انتزاعی بیانی گستردهتر وتصاویر نمادین بیانی عمیقتر دارند. شناخت این ویژگیها در تصاویر عامل مهمی در شکلدهی به یک بیان گرافیکی است.
تصویر شکل و صورت تجسم یافته اشیا، افکار و مفاهیم است. تصویر از آغاز وسیله انتقال مفاهیم به مخاطب شکلی ساده و تأثیر گذار بوده است. انسان از هزاران سال پیش میدانسته است که میتواند به کمک تصویر، بسیاری از مفاهیم را به دیگران انتقال دهد. مفاهیمی که یا واژههایی برای آنها وجود نداشته، و یا به قدر کافی گویا نبوده است.
امادر مجموع میتوان گفت: وظیفهی تصویر، بیان آن چیزی است که عنصر نوشتار از بیان آن ناتوان است.
رابطه نوشتار وتصویر
انسانی که موفق شده بود در یک سیر تکاملی طولانی مدت به الفبا دست یابد برای برقراری ارتباطی موثربا مخاطب نه تنها نوشتاررابه تنهایی کافی نمی دانست بلکه نیاز به تصویر رابیش از حد حس میکرد.
به همین منظور نوشته و تصویر را همراه ساخت و بعدها این تلفیق تصویر ونوشتار خود به یکی از مهمترین روشهای بیانی گرافیک تبدیل شد.
ترکیب دقیق و ماهرانهی تصویر و نوشتار در گسترهی حوزهای به نام "صفحهآرایی" قرار میگیرد که در آن پیامهای نوشتاری و تصویری تحت تأثیر متقابل و مکمل یکدیگر واقع میشوند و به گونهای که هر جا "نوشته"، اصل قرار گیرد تصاویر توصیفی به کمک آن میآیند و مفاهیم را گستردهتر و فهم آنها را آسان و دلپذیرتر میکند. همچنین هرگاه "تصویر" مبنای اثر باشد، نوشتار توضیحی در خدمت آن قرار میگیرد و به آن دقت وصراحت میبخشد.
اقدام دیگری که در گونههای مختلف نگارش صورت پذیرفته وبه ویژه در دهههای اخیر مورد توجه و تجربه بسیاری از طراحان حرفهای قرار گرفته، تقویت ویژگی بصری حروف و نزدیک کردن نوشتار به وجه تصویری است. در این حوزه سعی بر آن است که عناصر نوشتاری از بیانی بصری برخور دار گردند به همین منظور نوشتار با رویکردی تصویری طراحی میشود. بخش مهمی از این آثار جنبه "مفهومی" دارند به گونهای که ضمن خوانده شدن عبارت، بار معنایی اثر به راحتی قابل درک است.
دستهای دیگر از جنبهای "تجریدی" برخور دارند. در این نمونهها سهم خوانایی حروف کاهش مییابد و اساساً ترکیببندی، فرم و رنگ، نقش انتقال مفهوم را به عهده میگیرند.
در این موارد حتی اگر حروف خوانده نشوند به دلیل آن که در ذهن و چشم بیننده از شکلی آشنا برخور دارند، دریافتی فراتر از فرم صرف را به وجود میآورند. این دسته آثار به ویژه در حروف نگاری فارسی گاه به مرزهای مشترکی با "نقاشی خط" میرسند که تنها "هدف" و "کاربرد" اثر، امکان تفکیک این دو را فراهم میکند.