به عنوان یک منتقد جسارت این را دارم که در مقدمه بگویم نقد این اثر چون محک زدن سنگی از طلای ناب است. اما می نویسم که شاید قلم مس من نیز رنگی از طلایی بیابد..
"خاطرات؛ نبرد، جانباختن، زخم، وطن و رهبر". جملات تنها زنجیری از کلمات هستند که می توانند سخنان را در خود مکتوب کنند. "جنگ، جبهه، رشادت و از خودگذشتی". و این جملات به همین سادگی نیستند که می خوانیم. پس جسارت داشته باشیم. پا فراتر بگذاریم؛ بخوانیم، بیاندیشیم و بفهمیم.
کتاب "نورالدین پسر ایران زمین" خاطرات 77ماه نبرد جانانه پسری شانزده ساله است. که در پایان جنگ، آن هم نه جنگی برابر بلکه تحمیلی و خصمانه، جانبازی است هفتاد درصد، که جانش را نباخته بلکه پیروزِ میدان به خانه بازگشته. با زخم هایی تحمل پذیر بر تن و تحمل ناپذیر بر جان خاطراتش را بازگو می کند. مثال شاهدی که باید می ماند تا روایت کند از آنچه در پنهانِ جبهه ها اتفاق افتاده است. اثر حاضر با هدف زنده نگهداشن یاد رفتار و اعمال نورالدین ها و پیگیری مسیر عبورشان از ایران تا جمهوری اسلامی ایران و همچنین خدمت به دفاع مقدس نگاشته شده است. به حق می توان گفت این اثر سندی است تاریخی از جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و همچنین گواهی است بر مدعای اعتقاد و شجاعت نسل ما.
درباره نویسنده
معصومه سپهری متولد 1353 کارشناسی ارشد رشته ادبیات است. نگاهی به آثار وی نشان می دهد که نویسنده ای است پرکار و توانا در زمینه لشکر عاشورایی و دفاع مقدس که در جذب مخاطب دارای مهارت خاصی در ترکیب خاطره با داستان است. از جمله آثار ایشان می توان به "لشکر خوبان"، "یک جعبه شیرینی، یک گلوله" و "تولدی در هور" اشاره کرد.
مقایسه با آثار مشابه
در سال های اخیر شاهد انتشار آثاری اینچنین در قالب خاطره نویسی در زمینه انقلاب وجنگ تحمیلی بوده ایم که وجود یک نقطه مشترک در میان آنها به خوبی قابل درک است؛ همگی از زبان راویانی است که گمنامند و نقش آنها در دوران خود دیده نشده است. از جمله این آثار می توان به کتاب "دا" (1)، "پایی که جا ماند" (2)و "لشگر خوبان" (3) اشاره کرد. اما آنچه اثر حاضر را متفاوت از همتایان پیشین خود می کند، چاپ چهل و چهارم اثر است. همچنین نقش اثر در الگوسازی و آگاه سازی نسل جوان پس از جنگ در چگونگی دفاع از کشور و قهرمان سازی واقعی به جای قهرمانان پوچ بیگانه بسیار مؤثر جلوه کرده و با گفتار ساده دست به تعلیم و تربیتی از جنس نامحسوس زده است. تفاوت دیگر در این است که بازهم خاطره از سرداران و سردمداران نیست و با ساختارشکنی در این سنت دیرینه به معرفی فردی پرداخته است که امثال او سنگ زیرین آسیاب جنگ تحمیلی بودند.
محورهای اصلی اثر
اثر حاضر دارای هجده فصل می باشد:
فصل اول با عنوان "کوچه باغ های کودکی" قدمی در خاطرات نورالدین کوچک و نحوه شکل گیری شخصیت او در عبور از مسایل عاطفی و اقتصادی خانواده است. سخن از کودکی که باوجود شیطنت هایش علاقه پدر را از وی حتی در لحظه ای نمی کاست. نیز، نوجوانی اش که بدون وارد شدن در آن به بزرگسالی رسید. ناگهان آنقدر بزرگ شد که علی رقم تمام مخالفت ها به جبهه رفت. در فصل دوم در "کردستان" است که ساق های نازک نورالدین قوی می شوند. جنگ با دشمنان داخلی تکنیک هایی به او می آموزد که می تواند در عملیات های بعدی و جبهه های جنوب وی را به موفقیت برساند. در این فصل از لحظاتی می گوید که هم جنگ داشت و هم دوستی، هم غم داشت و هم شادی و نیز ترس داشت و رشادت. اما در میان تمام این ها، زخم چیز دیگری است. "من ماندنی هستم" در فصل سوم، طعم خشونت جنگ نابرابر را به پسرک می چشاند.
"هر کس میامد و مرا در آن وضع می دید عقب می رفت!
- کجای این رو ببندم؟!
- اصلا چیکار می تونیم براش بکنیم؟!"
اما اینها بادهایی نبودند که نورالدین را بلرزانند تحمل می کند و حتی فریاد هم نمی کشد. بهبودی بدن سوخته اش را به زور به دیگران می فهماند و در برابر حیرت خانواده دوباره به جبهه بر میگردد. در این میان برادر کوچک او نیز به متقاضی همراهی رزمندگان است و اینک دو برادر باهم می جنگند برای دفاع از ملت. در فصل "دو برادر، یک پرواز" حکایت از انفجار و ضربات ترکش ها است که دو برادر را در کام خود می بلعد.
"ناگهان انگار مرا برق گرفت. یادم آمد ما دونفر بودیم؛ من و صادق برادرم... صادق آرام بود..."
نورالدین چشم راست، گونه و بینی اش را ترکش له کرده است و صادق در کنارش با بدنی زخمی به درجه رفیع شهادت رسیده است. "زخم بر زخم" عنوان فصل پنجم است که بازگو کننده روند طولانی و رنجبار مداوای زخم های راوی به همراهی داغ برادر است. که در این میان قساوت قلب یک پرستار دوباره روند مداوای وی را تکرار می کند و باز هم تکرار درد... فصل های ششم تا شانزدهم همچون قطعات یک پازل کنار هم چیده می شوند و آرام آرام صحنه هایی واقعی از جنگ و زندگی در جنگ را پیش روی خواننده می گذارند. همچون فصل "کربلای بدر" که به راستی گوییا رسالت نویسنده از بازنویسی خاطرات بوده است. در "خداحافظ امیر" هنگام خواندن سطور، گرمی خط نازکی از خون را که از دهان امیر جاری است حس می کنیم. و حس می کنیم لحظه شماری نورالدین را برای رسیدن دوباره، در فصل "کارخانه نمک":
"در آن مدت حتی یک روز هم از خوابی که دیده بودم غافل نبودم و می شمردم که آن پانزده روز کی و کجا به سر می رسد تا من به امیر برسم."
یک جهادگر آنقدر سبک بال زندگی کرده که جز به لحظه وصال نمی اندیشد. این همان جهادی است که نامش در سیاست های روز دنیا از کتاب ها برداشته شده است. یک نفر بیاورید که بتواند چنین برای مرگ بی صبری کند و آنگاه جهاد را بردارید.
در دل فصول بعدی روایت عملیات ها، رشادت ها و زیرکی نیروها و فرماندهان، شوخی ها و بازی ها، شهادت ها و اندوه های دوستان و نیز زخم هایِ زخم های نورالدین است که علاوه بر تمام آنها باز هم به جبهه باز می گردد. زیرا که قسم و هدف وی جنگیدن تا پیروزی است. اما ناگهان در فصل هفدهم "اشک کم می آورد" زیرا که می شنود امضای قطعنامه همچون جام زهری به دست رهبر کبیرش امام خمینی (ره) نوشیده می شود. نامردان دشمن را توانای مبارزه با مردانی چون نورالدین نبود. و پس از یکسال در برابر رحلت رهبرش اشک های پسرک که اینک مردی است با همسر و دو دختر، تاب ندارند، او که در برابر هولناکترین زخم ها تاب آورده بود.
خاطرات مرد داستان جنگ با "دردهای ناتمام" در فصل هجدهم به پایان می رسد. جراحی های طولانی و مداواهای پزشکان که تنها رنج او را بیشتر می کنند و داغ دوستانی چون "امیر مارالباش" تمامی ندارند.
بررسی محتوایی و ساختاری اثر
در این بخش به بررسی ساختاری و محتوایی اثر پرداخته می شود.
ویژگی های مهم اثر
- جلد کتاب با استفاده از سه رنگ سبز، سفید و قرمز به زیبایی همچون پرچم ایران چهره نورالدین عافی را در برگرفته است و تداعی کننده واقعیت چهره زیبا و معصومی است که به خاطر دفاع از وطن اینک چهره ای دیگر دارد.
- با توجه به قطر کتاب استحکام جلد و عطف صفحات مناسب است.
- ناشر اثر یکی از ناشران کتب دفاع مقدس است. انتشار کتاب توسط ناشری که در حوزه تخصصی اثر پیشینه معتبری داشته باشد از معیارهای اعتبار اثر است (4).
- نگاهی به پیشینه نویسنده نشان می دهد که خواننده می تواند با خاطری آسوده کتابی را مطالعه کند که در زمینه نگارش و حفظ امانت داری، شایسته است. زیرا وی در زمینه نوشتن خاطرات رزمندگان دارای تجربه کافی است.
- نگارش خاطرات از زبان ترکی به فارسی برگردانده شده است. نگارنده به خوبی بر هر دو زبان تسلط کافی داشته است.
- عنوان کتاب مناسب انتخاب شده و توانایی نویسنده را در قدرت بیان اندیشه وی می نمایاند.
- صفحه عنوان، نیم عنوان و صفحه اهدا بر طبق معیارهای صحیح آمده است.
- مقدمه مناسب و شایسته اثر است و به خوبی به معرفی اهداف و افراد ضروری پرداخته است.
- ترتیب منطقی فصول سیر داستان را از ابتدا تا انتها با گذر زمان نشان میدهد.
- عناوین فصل ها واقعیت را با قریحه ادبی ماهر و مناسب بیان کرده است.
- در متن اثر، قلم، اندازه، رعایت فاصله کلمات و سطور مناسب انتخاب شده است (5).
- اشتباه تایپی ندارد.
-تقابل اصلی ترین ویژگی این متن است. این تقابل بین خودی و غیرخودی کاملاً مشهود است. جبهه کاملاً مشخص است. در یک طرف انقلابیان و سپاهیان، بسیجیان و ارتشیان و نیروهای پیش مرگ کرد و در طرف مقابل کومله ها و دموکرات ها و غیره قرار دارند.
- مطابقت لحن با موقعیت فرهنگی: به عنوان مثال هنگامی که از زبان مادر حرف می زند واژهها زنانه است. در صفحه 30، "و آخه این یه ماهه مارو بیچاره کرده، نمیذاره من خونه بشینم و..."
- صراحت لهجه و صداقت راوی در بیان حوادث و ماجرا قابل تقدیر و توجه است. رابطه دال و مدلول در این اثر همان رابطه یک به یک است زیرا در این متن که یک متن تاریخی است هر لفظی معنای خاص خودش را دارد و نمی توان از متن برداشت های متفاوتی داشت. بنابراین این متن را باید به شیوه فردینان دوسوسور1 خواند و نه به شیوه بارت2 یا مخصوصاً دریدا3. زیرا دریدا رابطه دال و مدلول را یک چرخه مداوم و یک بازی بی پایان می داند که در این بازی یک دال به مدلولی برمی گردد که آن مدلول خود به دال دیگر بر می گردد و همین طور این چرخه ادامه پیدا می کند. با توجه به این نگرش در یک متن نمی توان حقیقت مطلقی را یافت.
- ورود اصطلاحات جدید به زبان فارسی مانند "دوتیرگی" که به معنای دو دسته شدن آمده است. (صفحه 26). همچنین ترکیباتی همچون "استادکار" (صفحه 27) حکایت از یک ترکیب جدید در زبان فارسی می کند که حاصل و نتیجه ترجمه است.
- متن اثر باتوجه به جنبه بیان خاطرات از زبان راوی دارای جذابیت، تأثیر و هیجان است. خواننده را دچار ملال خاطر یا کسالت نمی کند. به عنوان مثال فصل نهم، پاراگراف دوم:
"وقتی می شنیدیم قرار است این بلم ها را چنان مها رکنیم که کیلومترها در دل دشمن پارو بزنیم و با همین بلم ها به خط دشمن بزنیم و شاید از روی همین بلم ها مجبور به درگیری شویم از تعجب می خندیدیم که: "مگر می شود؟!"".
- تصاویر پایان کتاب با دقت مطلوبی انتخاب شده و ترتیب فصول را به خوبی رعایت کرده است. چنانکه پس از اتمام خاطرات با نگاه به تصاویر می توان لحظات خوانده شده را اینک مشاهده کرد. طوری که خواننده احساس می کند آن ها از قبل می شناسد. با دیدن عکس امیر دلت برایش تنگ می شود و نمی دانی این دل، دل توست یا نورالدین! که دلیلش قدرت بیان نویسنده در توصیف حالت ها و لحظه ها است.
- در بازیابی مطالب کتاب نمایه (فهرست اعلام) همچون نقشه ای دقیق در مکانی غریب است. فهرست اعلام دارد.
- پانویس ها دقیق و کافی در مکان لازم آمده است. به عنوان مثال: فصل نهم، صفحه 825، پانویس 1.
نارسایی ها و کاستی های اثر
- بازگویی برخی خاطرات احساس می شود در روند داستان جایی ندارد وحذف آن از ارزش اثر نمی کاهد. زیرا که خواننده در حال دنبال کردن جریانات جنگ و روند زندگی قهرمان داستانش است. اما اتفاق هایی که نقطه اوجی ندارند و تکرار برخی خاطرات مشابه هستند کلام را به اطناب کشده است. به عنوان مثال:
جریان شنا کردن در گرداب: فصل هشتم، صفحه 203، پاراگراف سوم.
جریان های تکراری و مشابه رفتن به حمام: فصل یازدهم، صفحه 375، پاراگراف دوم. فصل سیزدهم، صفحه 481، پاراگراف دوم.
پاتک زدن به مواد غذایی همدیگر: فصل سیزدهم، صفحه 480، پاراگراف دوم.
مسأله خوراکی ها و خوردن: فصل نهم، صفحه 318، پاراگراف اول. فصل دهم، صفحه 344. پاراگراف اول.
- به دلیل اینکه متن از نوع خاطره است، نه در آن شخصیت پردازی دیده می شود و نه فضا سازی. بحث هایی که مسائل مهمی در بطن خود دارند با مطالب حاشیه ای دارای یک وزن هستند. در صورتیکه اهمیت آنها به طور مسلم بیشتر است. نویسنده می بایست با استفاده از هنر نویسندگی برای کتاب، نقطه و شاید نقاط اوج تعریف می کرد و جریان را به طرف آنها پیش می برد. زیرا در بیان آثار دفاع مقدس برای نسل امروز باید جاذبه آفرید تا بتوان آن ها را به سمت خواندن چنین کتبی پیش راند. به عنوان مثال:
داستان طوفان خوزستان در صفحه 242، با داستان هولناک ضربه خوردن بینی نورالدین در میدان انقلاب تهران صفحه 225، هر دو دارای یک میزان از وزن اهمیت هستند. در اینجا خواننده نیاز دارد از احساس نورالدین بیشتر بداند، گویی نورالدین اصلا از ضربه خوردن ناراحت نشد و دردی در کار نبود.
- خواننده در طول مطالعه کتاب درمی یابد که نورالدین شیطنت خاصی در صحبت و شوخی با دوستان دارد که این خوی او ریشه در کودکی دارد. اما در اینجا نیز در نوع بیان شیطنت ها و بازی های وی نیاز به ظرافت در بیان مطلب از سوی نویسنده وجود دارد که پاکی و صداقت توام با آن و یا حتی با فضاسازی آن دوران دلیلش را به خواننده نشان دهد. زیرا که با چنین بیانی، شیطنت های مکرر قهرمان داستان به نوعی تداعی کننده خرابکاری و دگرآزاری شده است. به عنوان مثال:
باز کردن چادر کره ای مصطفی پیشقدم در طوفان، فصل نهم، صفحه 242.
گرفتن ماهی با نارنجک، فصل هشتم، صفحه 212.
ترساندن همرزمان، فصل هشتم، صفحه 209.
ماجرای حمام، فصل سیزدهم، صفحه 481.
ماجرای جاخشابی، فصل یازدهم، صفحه 384.
برداشتن پسته ها، فصل هشتم، صفحه 207،
- در زخمی شدن ها، رنج ها و رفت و برگشت نورالدین آنچنان که شایسته است پدر و مادر سید نقش ندارند. درام زندگی قهرمان ما در اینجا ناقص است. دلیل رفتار کم دیده شدن مادر و بسیار کمتر دیده شدن پدر چیست؟ این سؤال مبهم و بی جواب ذهن خواننده را درگیر می کند. به این دلیل که اثر حاضر به می تواند یک الگوی مناسب اجتماعی برای برخورد در سختی ها و بالا بردن عرق میهن پرستی باشد نباید جای ایجاد چنین پرسش هایی را بوجود آورد.
- احساس نورالدین از وضعیت جسمانی اش در هر مرحله زندگی چیست؟ چطور شد که معصومه اشرفی پا به زندگی نورالدین عافی گذاشت؟ نورالدین چه احساسی داشت؟ معصومه چه احساسی داشت؟ بد یا خوب؟ در دوران نامزدی همراه با جبهه رفتن های مکرر هردوی آنها چه احساسی داشتند؟ این ها سؤال های بی جواب دیگری است که دختران ایران زمین تشنه شنیدن جوابش هستند. خالی گذاشتن این صفحات که می تواند الگویی برای یک زن مسلمان ایرانی باشد، ممکن است کمک کند به این که هر خواننده خودش به جای آنها بنویسد و نه همیشه از روی منطق، بلکه ممکن است گاهی از روی گمان بنویسد و گمان همیشه درست از آب در نمی آید.
- در فصل هفدهم نیز متأسفانه پرش ناگهانی داستان به تولد اولین فرزند نورالدین خواننده را دلخور می کند زیرا غریزه او می خواهد مفهوم خانواده را از زبان نورالدین نیز بیاموزد. در اینجا جای مانور دادن بر روی استحکام و دوام خانواده بسیار مشهود است.
- گاهی با اشکال دستوری مواجه می شویم. برای مثال در زبان فارسی نباید بعد از فعل وصفی، حرف عطف بیاید اما در این جمله می خوانیم (صفحه 24): "قبل از من برادرم بیوک آقا برای کار به تهران رفته و تنها آنجا زندگی می کرد" البته در همین جمله تأثیر زبان محاوره ای را می یابیم. یعنی نویسنده به جای اینکه بگوید "آنجا تنها زندگی می کرد"، گفته است "او تنها آنجا زندگی می کرد". که باعث می شود خواننده معنای متن را به خوبی متوجه نشود و اینچنین در می یابد که بیوک فقط و فقط در تهران زندگی می کرده است و جایی دیگر نبوده است که البته این برخلاف سیاق و بافت متن است. یا اینکه می گوید : "در خاوران مینی بوسی به من زد" (صفحه 25). که می توانست بگوید در خاوران با مینی بوسی تصادف کردم و از شخصیت بخشیدن به مینی بوس خود داری کند زیرا این شخصیت بخشی با کلیت متن هماهنگ نیست البته این چنین اشکالات را که متاسفانه کم هم نیست را می توان نشات گرفته از گفتار شخصی دانست که خاطره را تعریف می کند و نشان دهنده امانت داری نویسنده تلق کرد. یا این جمله: "به من سنگ می انداختند" (صفحه 25). به جای به سوی من سنگ پرتاب می کردند.
- این موارد نیاز به پانویس دارند:
"شاخصی" علامتی برای تلفظ صحیح کلمه ندارد. فصل سوم، صفحه 76، پاراگراف اول، سطر چهارم.
"توپراق" نیاز به معنی دارد. فصل 6، صفحه 156، پاراگراف 2، سطر3.
"ایفا"، نام مناطق محلی هر استان نیاز به پانویس دارد. فصل 6، صفحه 167، پاراگراف 1، سطر5.
"پد" نیاز به توضیح دارد. فصل 8، صفحه 207، پاراگراف 4، سطر آخر.
"شلیکا" نیاز به توضیح دارد. فصل 8، صفحه 208، پاراگراف آخر، سطر آخر.
"تخته تاباق" نیاز به توضیح دارد. فصل 9، صفحه 271، پاراگراف 1، سطر13.
نتیجه گیری
داستان را با جمله ای از سپهری -نگارنده اثر- به نتیجه برسانیم:
"جنگ هر سرباز با نوشتن خاطراتش تمام می شود".
در چنین آثاری دو هدف ظاهری و معنایی وجود دارد. هر دو در لغت متفاوتند اما در اهمیت یکسانند. هدف ظاهری این اثر شناساندن نسل مردان جبهه های ما است که برای رسیدن به آرمان خود چگونه گوش و جان به رهبر خویش سپردند، چه کسانی بودند و چه دردهایی متحمل شدند تا ناموس و شریعت حفظ شود.
و هدف دیگر که باطنی است، پایان رساندن هشت سال دفاع نورالدین با انتشار خاطرات وی است. زیرا قلم ادامه جنگ ما است برای این که اینک ما را ه را به خطا نرویم. رساندن پیغام نورالدین به نسل های بعدی رسالت قلم برای روشن کردن راه های عبور آتی است تا مبادا در تاریکی فراموشی فرو رویم و پشت سر خود را دیگر نگاه هم نیاندازیم. اثر حاضر به نیکی به اهداف خود دست یافته است و خواندن آن به تمام پسران و دختران ایران زمین توصیه می شود.
منابع
1. زهرا حسنی. دا. تهران: انتشارات سوره مهر، 1390.
2. ناصر حسینی پور. پایی که جا ماند. تهران: تهران: انتشارات سوره مهر، 1390
3. معصومه سپهری. لشگر خوبان تهران: انتشارات سوره مهر، 1391.
4. اشرفی ریزی حسن، زهرا کاظم پور. اصول نقدنویسی: برای کتابداران، نویسندگان و ناشران. تهران: چاپار، 1389.
5. عباس حری، آیین گزارش نویسی. تهران: دبیرخانه هیئت امنای کتاب خانه های عمومی کشور، 1378.
1 . Ferdinand De Saussure
2 .Barth
3 .Derrida
---------------
رضوان اجاقی- کارشناس ارشد اطلاع رسانی پزشکی