در اشارات و تنبیهات و در آموزش مدارا به فرزند می‌فرماید

پسرم یک کمی رعایت کن

پسرم یک کمی رعایت کن
شعری از ابوالفضل زرویی نصرآباد
دوشنبه ۳۰ دی ۱۳۹۸ - ۰۱:۳۷
کد خبر :  ۸۷۶۳۲

 



پسرم، یک کمی رعایت کن
کمتر از این و آن شکایت کن

تا به کی قهر و شکوه پردازی
گله از همکلاس و هم بازی

سام و عرفان و پوریا که بَدَند
مابقی هم که لوس و نابَلَدَند

قاتل و جانی‌اند و خون آشام
نادر و مانی و سعید و پیام

همگی اتّحاد پیشه کنند
تا که خون تو را به شیشه کنند

می‌دهندَت فشارو زجر و عذاب
همه غیر از «امینِ» توی کتاب!

همه با تیغ و دِشنه‌اند چرا؟
یا به خون تو تشنه‌اند چرا؟

هیچ در خاطرِ دقیقِ تو نیست
که چرا یک نفر رفیق تو نیست؟

پس چرا زان همه دِراکولا
یک نفر هُل نداده است تو را؟

در عوض، از چه گشته هر باره
کُت و شلوارِ دشمنان، پاره؟

یا چرا نیست زان همه ظالم
پَک و پهلوی یک نفر، سالم؟

تو فقط خوبی ای پدر؟ روراست
مطمئنّی که مشکل از آنهاست؟

مطمئنّی به نسبه یا مطلق
که تو حقی و مابقی ناحق؟

تو چه کردی که با تو سنگین‌اند؟
پشتِ یک میز، با تو نَنشینند؟

کاشکی چون مدیر، قاضی بود
لااقل ناظم از تو راضی بود

دو وجب طول قدّ و این همه شرّ
واقعاً نوبری تو جان پدر! 

 

رفوزه‌ها، کتاب نیستان

ارسال نظر